اهمیت مدیریت توزیع دانشجو
احمد قریب . استاد دانشگاه امیرکبیر
جامعه دانشگاهی در این هفته و ماهها با چالشهای بزرگی روبهرو شده است که حل آن نیازمند اراده و خردجمعی است. حل این مساله قبل از اینکه به توزیع دانشجو مرتبط باشد، به قداست، شرافت، باورها و شخصیتهای شاکله دانشگاه درباره رسالت الگوپروری جوانان ربط دارد. با توجه به غفلت بخشهایی از وزارت علوم در گذشته و منفعتطلبی دانشگاهیانی که افق دیدگاههای خود را به پذیرش دانشجو به هر قیمتی و تامین منافع کوتاهمدت و زودگذر محدود کردهاند، به نظر میرسد تنها امید و راه چاره این باشد که وزیر محترم علوم آینده و مسوولان عالی وزارت با ژرفنگری، راه قانونگریزی پدیدآمده از خلأهای احتمالی را مسدود کنند. بسیار طبیعی است که جمعیت دانشجویی کشور، نیازهای تخصصی دستگاهها و محورهای کارآمدی و نیازمندیهای جامعه، با گذشت زمان تغییر کرده باشد. بنابراین ظرفیت دانشگاهها و نگرش هر یک باید متناسب با واقعیتهای جامعه در پذیرش دانشجو مطابقت پیدا کند. ولی نهتنها چنین درکی آنهم برای مسوولان برخی از دانشگاهها حاصل نشده است که صرفا بهدنبال منافع خود افتادهاند. این گروه از دانشگاهها باوجود اینکه عینا شبیه دیگر دانشگاهها از مواهب و منابع انسانی این کشور استفاده میکنند، ولی در جذب دانشجو، هم از طریق سازمان سنجش آموزش کشور و هم راسا با تشخیص خود اقدام میکنند. این یعنی نه از مقررات وضعشده کشور پیروی میکنند و نه حتی از یک روند منطقی قاعدهمند. همه اینها در حالی است که جمعیت دانشجویی کشور تاکنون حدود 10درصد کاهش داشته است که اعمال این کاهش برای همه بهطور طبیعی کاملا پذیرفتهشده است. علاوهبر این ورودی برخی از دانشگاهها، مخصوصا دانشگاههای غیرانتفاعی تا بیش از 80درصد کاهش یافته است. از طرف دیگر برخی از دانشگاههای آزاد (و پیام نور) در همین وضعیت در سالجاری و سال گذشته، در هر مقطع دلخواه، در هر محل و به هر تعداد مبادرت به جذب دانشجو میکنند. به عبارت دیگر اینان بدون هیچ ملاک و معیار و استانداردهای رایج پذیرش دانشجو، افزایش چندبرابری را برای خود و کاهش چندبرابری را برای دیگران رقم زدهاند. بهاضافه اینکه این دانشگاه(ها) همانطور که از زمان پیدایش تا حال موجب نزول سطح کیفی دانشآموختگی در کشور شده اند، اکنون هم این بلا را در سطوح ارشد و دکترا بر سر دانشجویان میآورند. شاید یکی از دلایل بروز پدیده میدان انقلاب، مولود رفتار چنین دانشگاههایی باشد. پرواضح است که در این میدان، ابتدا دانشگاههای غیرانتفاعی (که تمام توشه مادی و معنوی خود را خالصانه در اختیار نظام جمهوری اسلامی گذاشتهاند)، ورشکستهاند، بعد هم نوبت؛ سایر دانشگاهها میرسد و درنهایت زمان شکست شعار آموزشعالی برای همه فرامیرسد که بالاخره به اضمحلال کامل استانداردهای آموزشعالی و… منجر میشود. با اینهمه موارد زیر بیشتر حایزاهمیت هستند. اول اینکه این نوع رفتار درواقع یعنی آموزش و انتقال بداخلاقی دانشگاهی و حرفهای به تمام دانشآموختگان خود و دیگران. دوم اینکه این رفتار یعنی نوعی دهنکجی به سیستمها و هنجارهای قانونی کشور از جمله به وزارتخانهای که باید مسوول پاسخگویی به تمامی دانشگاههای رسمی و اصیلتر کشور باشد. درواقع این دانشگاهها همه امتیازات جذاب را از رسمیترین نهاد آموزشعالی کشور کسب کردهاند، در عین حال به سادهترین قانونمندیهای آن گردن نمینهند. ناگفته پیداست که دانشگاه پیامنور هم در دهه اخیر، با خروج از ماموریت خود و قرارگیری در دامهای سیاسی و روندهای غیردانشگاهی، از راستای ضوابط تعالی آموزشعالی کشور و آموزشعالی برای همه خارج شده است. روزگاری بود که اگر در بخشهایی از دستگاهها و نهادهای دولتی و مردمی، مشکلات و ناهنجاریهایی پیدا میشد، آن را به الگوها و محیطهای پاک و بیآلایش مراکز علمی، حوزهها و دانشگاههها ارجاع میدادند یا مقایسه میکردند. ولی ظاهرا امروزه این موضوع برعکس شده است. در اینجا نویسنده بنا ندارد موارد مقاله پیشین را تکرار کند (روزنامه شرق 17/07/93 صفحات 1 و 9)، ولی چالش پیشآمده اکنون بهقدری بزرگ شده که اولا روند فعالیت همه دانشگاهها و سرمایهگذاریها را به مخاطره انداخته است. ثانیا اصلیترین قشر جمعیتی کشور را از باورهای ذاتی و اصیل خود خارج کرده است. به هرحال این ویروس سرایتکردنی است و بهتدریج تار و پود فکری و رفتاری تمام دانشگاهها را فرا خواهد گرفت. علیالاصول این الزام پیدا خواهد شد که دولت و مشخصا وزارت علوم، هرچه سریعتر نسبت به ختم این غایله و سامانبخشی آن اقدام کند. به نظر میرسد اقدامات آتی، حداقل باید دربرگیرنده موارد زیر باشد، به این امید که وزارت علوم فریادرس قاطعی به این موضوع باشد!
1- اعمال یک حاکمیت یکسان در توزیع دانشجو تنها توسط یک مرجع (وزارت علوم و سازمان سنجش) بر کلیه دانشگاههای دولتی و غیردولتی از جمله دانشگاه آزاد و پیامنور
2- ارجاع دانشگاهها به ماموریتها، گرایشها و مسوولیتهای تعیینشده
3 – کاهش تعداد دانشگاهها و حتی حذف پردیسهای دانشگاههای دولتی
4- الزام صدور مجوز جذب دانشجو با ذکر رشته، نام محل، تعداد دانشجو در هریک از مقاطع برای کلیه دانشگاهها تا قبل از هر نوع پذیرش و نیز ابطال پذیرشهای مغایر
5- تعمیم مقررات یکسان توزیع دانشجو با آزمون یا بدون آزمون ولی رقابتی، عادلانه و نظاممند همراه با تعیین مکانیزم تحت کنترل و نظارت برای کلیه دانشگاهها
6- تعویق اعطای رشتههای جدید موسسات و دانشگاهها تا کاهش محسوس دانشگاههای غیرتابع یا پذیرش انبوه دانشجوی خارجی
7- ممنوعشدن تجارتپیشگی دانشگاهها و پذیرش انبوه در مقاطع ارشد و دکترا
8- رعایت اخلاق حرفهای و دانشگاهی، عدالتمحوری و پرهیز از بیقانونی، بیقیدی و اجحاف به حقوق دیگران
9- کمکهای یکسان از بابت وام، تهیه تجهیزات، بخشودگیهای عمومی و دولتی و سایر امتیازات دانشجویی و دانشگاهی
10- انتظار توسعه کیفی دانشگاهها متناسب با منابع مالی و قدمت آنها
11- تشویق دانشگاهها و موسسات در جذب دانشجویان خارجی و رفع کلیه موانع احتمالی مرتبط توسط وزارت علوم، تحقیقات و فناوری و… .