بسمه تعالی

استکبار ستیزی و مشروعیت مذاکره از دیدگاه اسلام

چند سالی است در کشورما بحث مذاکره با دشمنان دین و کشور اسلامی در موضوع مهم هسته ای مطرح است و نظرات افراطی و تفریطی و اعتدالی را به دنبال داشته و اخیرا هم که بمرحله اجراء توافقات رسید.واقعیت این استکه باید ریشه دینی ، فقهی و عقلی این بحث را تحقیق و بررسی کرده آنگاه قضاوتی صادقانه بدور از انگیزه های جانبدارانه جناحی و حزبی داشته باشیم. در این بحث این پرسش مطرح بوده و هست که آیا اصولا مذاکره با دشمن بخصوص بمعنای معامله و بده بستان (نظیر آنچه در صلح حدیبیه ، جنگصفین وبویژه در ترک مخاصمه امام حسن مجتبی (ع)با معاویه رخ داد)مجازست و با استکبار ستیزیِ مد نظر اسلام منافات ندارد؟در جواب باید عرض کنیم که مبارزه با ظالمین و مستکبرین در هر زمانی به عنوان یک قاعده و اصل کلیِ غیر قابل تغییر، بحکم عقل و نیز تکلیف خداوند بر مؤمنین و موحدین خصوصا اولیاء الله بوده و بشکل یک وظیفه همگانی اعلام گردیده است و هیچ مصلحتی در هر زمان ومکان موجب تعطیلی این اصل اصـیل توحیدی نمی شود و سرپیچی از آن ازاعظم کبائرست.

در قرآن شریف از آیات زیادی این مدعا اثبات می شود به چند نمونه از بین صدها آیه اشاره می شود :«ولقد بعثنا فی کل امة رسولا ان اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت»نحل آیه 36 خدای متعال می فرماید:در همه امتها که رسول و پیامبر مبعوث نمودیم مردم را بتوحید و عبودیت خداوند رهنمون کرده و به دوری و مخالفت با طاغوت که بمعنای جبهه ضد توحید از شیاطین جن و انسان می باشند،ترغیب و تکلیف نمایند این آیه شریفهچونان آیات عدیده جهاد و شهادت که بعضی از سوره های طولانی مثل برائت ،انفال ،محمد(ص)،فتح و… که تقریبا تمام آیاتشان در این خصوص است ،این نکته بسیار مهم و اساسی را به مومنین گوشزد می فرماید که بندگی خداوند از طرف انسانها فقط در امور فردی خلاصه نمی شود که اگر چنین بود اینهمه از انبیاء واولیاء به مسلخ نمی رفتند و سختی و زجر مبارزه را به جان نمی خریدندبلکه وجهه مهم عبودیت حضرت حق و توحید خالص ،ورود بعرصه مبارزه با دشمنان توحید و امور اجتماعی و سیاسی که صاحبان زر و زور، مدعیان و متصرفان این میدان هستند،می باشد و نشانه ایمان واقعی و صدقدر اعتقاد بخدا و رسول (ص)،مجاهدت با مال و جان در راه خدا با دشمنان اسلام است این کریمه بخوبی و صراحت این مطلب اساسی را بیان می فرماید:«انماالمومنون الذین آمنوا بالله و رسوله ثم لم یرتابوا وجاهدوا باموالهم و انفسهم فی سبیل الله اولئک هم الصادقون» حجرات آیه 15

تنها ابراز شهادتین ایمان نیست بلکه مومن واقعی منحصرا  کسی است که ایمان بدون شک و تردید داشته و میدان دار سخترین اعمال یعنی جهاد فی سبیل الله باشد.آیه دیگر؛«الم تر الی الذین یزعمون انهم آمنوا بما انزل الیک وما انزل من قبلک یریدون ان یتحا کموا الی الطاغوت وقدامروا ان یکفروا به ویرید الشیطان ان یضلهم ضلالا بعیدا»نساء آیه 60

کسانی هستند که ادعای ایمان دارند گمان می کنند که مومن اند اما امورشان در کارهای زندگی مثل قضاوت و…را نزد طاغوتها می برند درحالیکه از طرف خدای متعال (واولیائش)مامور به مخالفت و به هیچ انگاشتن طاغوت هستند این ایمان ظاهری و فردی (که معلوم نیست دربعد فردی هم کامل باشند)بدون ضدیت و مقابله با ظالمین کافی نیست بلکه در این حال  ، شیطان حاکم بر آنها شده وگمراهشان می کند.

و نیز در سوره زمر آیه 17 می خوانیم:«والذین اجتنبوا الطاغوت ان یعبدوا ها و انابواالی الله لهم البشری»خداوند بشارت ایمان واقعی و بهشت را تنها بکسانی می دهد که مخالفت وعدم تبعیت ازدشمنان خدا داشته و طبعا در مقابل هجمه های مختلف دشمن ایستادگی و مبارزه می کنند و فقط بندگی خدای بزرگ وتبعیت محض از او دارند.

اینها نمونه هایی از آیات قرآن بود.امادر سنت و سیره پیامبراعظم(ص)وائمه طاهرین(ع)هم مبارزه با دشمنان اسلام ومسلمین اساس عملکرد و رویکرد اجتماعی و سیاسی ایشان بوده است ازشعار اولیه قیام رسول الله (ص)لا اله الا الله در مکه گرفته تا بیش از 80 جنگ در سالهای مدینه و جبهه بندی ائمه اطهار(ع) و شیعیانواقعی ایشان با ظالمین زمان خود و شهادت همه آن معصومین (ع) در این میدان مبارزه ،همه و همه حکایت از آن اصل اصیل و غیر قابل تغییر معاندت و مبارزه با جائرین و متجاوزین به دین خدا و حقوق انسانها ،دارد ائمه غریبی که در نهایت تنهایی و اختناق ،یاران خود را بانحاء مختلف از ظالمـین دور داشته و امر به مخالفت می فرمودند که با اسـتفاده از پوششـهای تقـیه ای جهت حفظ اصل کیان تشــــیع انجام می گرفت این کلام جامع امیرالمومنین (ع)است: «کونا للظالم خصما وللمظلوم عونا » که وظیفه مومنین بلکه انسانها را دشمنی با ظالمین و کمک و مساعدت به مظلومین مقرر فرمودنداین امام صادق ماست که مومنین را از اعانه ظلمه و لو در حد آماده کردن مرکب نوشتارشان ووسائل دوزندگی و… برحذر می دارنداین امام کاظم شیعیان است که در اوج اختناق هارونی،صفوان جمال را که شترهایش را به هارون آنهم برای سفر عبادی حج اجاره داده بود ، نهی فرمودند و او با این برخورد حضرت ، قرارداد اجاره را فسخ نمود و این امام رضااست کهمی فرمایدحق اعانت به ظالمین ندارید حتی در مثل ساخت مسجد!و نظایر فراوان دیگر در سیره این پاکان ونیز متابعین ایشان که همه ترجمان آیه شریفه «ولاترکنوا الی الذین ظلموا فتمسکم النار» سوره هود آیه 113و سایر آیات پیش گفته وناگفته دراین خصوص میباشد.

مومنانی مطلوب اسلام هستند که در عین دارا بودن تقوی فردی و مبارزه با نفس ، به هیچ وجه از مبارزه با دشمنان خدا و جهاد اصغر غافل نبوده ودارای شناخت و بصیرتی عمیق از دین خدا ومعارف اسلامی ونیز از نقشه های پیچیده دشمنان حق وفضیلت، باشندهمانها که در صدر اسلام متصف باین عنوان زیبا شدند :زهاد باللیل و لیوث فی النهار(زاهدان و عابدان در شب و شیران قدرتمند روز در میدان نبرد)مثل سلمان،عمار،مالک اشتر،حبیب بن مظاهر و… ودر زمان مامثل شهیدان مطهری،دستغیب ،بهشتی ،چمران،باقری،همت،صیادشیرازیو مرحوم امام خمینی(ره)که سلسله جنبان این خط نورانی جهاد و مبارزه ، با پیشینهمستحکم عرفان به حضرت حق جل اسمه  و فرزندخلف و شایسته ایشانمقام معظم رهبری که بحق آن راه و رسم مشعشع را راهبری و هدایت کرده و چونان بنیان مرصوص در مقابل استکبار جهانی ایستادگی و مبارزه می کنند ودر بیانات ارزشمند خویش همگان را از مسلمین ایران و سایر بلاد عالم،به هوشیاریدر مورد نقشه های دشمن و مقابله با آنها ترغیب و تکلیف می فرمایند0پس بخوبی این اصل لایتغیر قرآنیِ ضدیت و مبارزه با دشمنان دین،از آیات عدیدهقرآنی و سنت و سیره مستمره پیامبر(ص)و آل مطهرش (ع)استفاده می شود و بعنوان یک وظیفه عمومی و اساسی مسلمین در همه اعصارو امکنه بوده و هیچ خصوصیت و مصلحتی این قاعده استکبارستیزی و مخالفت با آنها را نمی تواندتغییر دهد.

حال اگر مذاکره با دشمن در اصول و اساس دستورات اسلامی و توافق بر دست کشیدن از اصول قویم دین خدا مثل اجراء حدود اسلامی  ، قصاص و خصوصا از آن قاعده الهیِ مبارزه با ظالمین و دفاع از مظلومین وبدنبال آن پذیرش سیاستهای خباثت آلود نظام سلطه باشد، به هیچ وجه جایز نبوده و ازبزرگترین گناهان کبیره است و تخطی از آن اصل مسلم پیش گفته قرآنی خواهد بود ودیگر جبهه حقی برای جامعه اسلامی باقی نمی ماند وهضم در جبهه باطلو ظلم می شوند که قرآن بصراحت در آیات متعدد از آن نهی فرموده و آنها را از ظالمینبحساب می آورد در سوره بقره آیه 120 می خوانیم :«ولن ترضی عنک الیهود ولاالنصاری حتی تتبع ملتهم …» هرگز دشمنان مسلمین از یهود و نصاریاز شما راضی نمی شوند تا به آئین و روش اعتقادی و عملی آنها درآئید و در آخر آیه می فرمایداگر از خواسته های نا بحق آنها پیروی کنید، از ناحیه خدای تعالی یارو مددکاری نخواهید داشت (و بآنها وابسته و واگذار شده اید)در سوره مائده آیه 51 می فرماید:«یا ایها الذین آمنوا لاتتخذوا الیهود والنصاری اولیاء ….ومن یتولهم منکم فانه منهم ان الله لا یهدی القوم الظالمین»  مومنان نباید اهل کتاب که دشمنی بامسلمین دارند را مورد اعتماد و دوست و یاور خود بگیرند که اگر مومنین چنین کنند از آنها محسوب شده وطبعا از هدایت الهی محروم می گردند.

خدای تعالی حتی در مورد پدر و مادر با آنهمهتاکید به احترامشان و نیز سایر بستگان مثل برادر می فرماید:« یا ایها الذین آمنوا لا تتخذوا آباءکم و اخوانکم اولیاء ان استحبوا الکفر علی الایمان» سوره توبه آیه 23 اگر والدین (وسایر بستگان) کفر را بر ایمان ترجیح داده و علیه مسلمین کار شکنی  کنند فرزندان مومن نباید آنها را بدوستی و اعتماد قبول کنند و الا از ظالمین خواهند بود . و از طرفی هدف دشمنان از توطئه ها و مبارزه با جامعه مسلمین،گرفتن روحیه توحیدی و ارزشهای انسانی آنها و در نهایت اگر بتوانند برگرداندن مومنین از دینشان، می باشد سوره بقره آیه 217 بصراحت این مهم را گوشزد می نماید:«ولایزالون یقاتلونکم حتی یردوکم عن دینکم ان استطاعوا»دشمنان شما مسلمین، همواره در دشمنی و جنگ (بشکلهای مختلف) علیه شما هستند تا زمانیکهاگر بتوانند شما را از دین بالنده و ضدظلم اسلام  به روش و مسلک باطل خود برگردانند.تعبیر جالب قرآن به لایزالون تاکید باین واقعیت وجدانی داردکه دشمنان همیشه بدنبال ضربه زدن به کیان اسلام و مسلمین است اگر چه شکلهای آن بفراخور زمانها و مصالحشان فرق می کند و این تذکرمهم قرآنی ،هشداری است به ساده اندیشان و نیز سیاستمداران ملی مذهبی جامعه مسلمین که با لبخند و چراغ سبز دشمنان مستکبرفریب نخورده وآنها رادوست خود نپندارند.

و این اصل مستقل عقلی هم هست که وقتی گروه و جریانی بانحاءمختلفِ دشمنی با گروه دیگر برخوردمیکنند معقول نیست که گروه مقابل از مکر و کینه آنها غافل و حتی طرح دوستی و سازش با آنها بریزند!این عمل عقلا ،شرعا وعقلاء مذموم است.حال با وجود این اصل مسلم قرآنی و عقلیِ ضدیت با طواغیت و ظالمین ، اگر بنابر مصالح و مقتضیات پیش آمده  برای حل بعضی ازگرههای نظام اسلامی آنهم به تشخیص وتائید حاکم اسلامی در هر زمان وبا حفظ اصول ،در فروعات و جزئیاتی مذاکره باآنها صورت گیرد و در این مذاکره عزتمند،در مقابل اخذ امتیازاتی،امتیازات غیر اثر گذار در اصول و ریشه های حکومت اسلامی به آنها داده شود و توافقی حاصل گردد، با هیچیک از اصول عقلانی ووحیانیِ پیش گفته منافاتی ندارد بلکه از قرآن شریف و سنت معصومین(ع)تائیدیه تئوریک و عملی دارد اما قرآن به وضوح این مطلب را می فرماید:سوره انفال  آیه 16:«ومن یولهم یومئذ دبره الا متحرفا لقتال او متحیزا الی فئة فقد باء بغضب من الله ومأ ویه جهنم و بئس المصیر» وقتی دشمن با شما مسلمین جنگ و مبارزه داشته باشد،جایز نیست ترسیده و میدان را خالی کنیدکه اگر چنین کنید مغضوب خداوند (در دنیا)گردیده و در آخرت در جایگاه بسیار بد جهنم خواهید بودمگر این عقب نشینی، محدودوتاکتیکی بوده وبه خاطر مصلحت (با تشخیص فرمانده کل)وموفقیتی از ناحیه دیگرانجام گیرد0

اینرا به هیچ وجه ترک مبارزه و تسلیم نمی نامند بلکه نرمشی مقطعی جهت موفقیتی بزرگتر می باشد.و چون این نرمش و مذاکره با عزت و هوشیاری انجام می گیرد دشمن نمی تواند به نفوذ و تعرض در جامعه مسلمین امیدوار بوده و جری گردد و از سنت عملی معصومین (ع)می توان به  مذاکره و توافق در صلح حدیبیه توسط پیامبر عظیم الشان اسلام (ص)وبه نوعی در جنگ صفین ونیز صلح امام حسن (ع)تمسک کردالبته تعبیر به صلح در این موارد که درگفته ها و نوشته ها مشهودست مسامحه می باشد چون ای بسا به ذهن بعضی سازش و رفاقت با دشمن بیاید که قطعا با توجه به مباحث گذشته، مد نظر نیست. تعبیر دقیق تر،ترک قتال و جنگ نظامی بخاطرمصلحت می باشد کما اینکه در هر سه مورد با فاصله ای و همراه تغییر اوضاع،علاوه برضدیت و بغض ماندگار قلبی نسبت به استکبار،مبارزه بیرونی هم رخ داد در مورد اول دو سال بعد، پیغمبر خدا(ص)با سپاهی قدرتمندمکه را فتح کردند. مورد دوم بعد از گذشت زمان توافق ، حضرت امیر المومنین علی (ع) دوبار لشکر کوفه را علیه معاویه گسیل داشتند ؛ یکی قبل از فتنه خوارج  که پیش  از جنگ با معاویه ، منجر به نبرد نهروان گردید و نیز قبل از شهادتشان. که امام مجتبی (ع) بلافاصله بعد از فراغت از دفن پدر مظلومشان ،وظیفه مبارزه با طاغوت زمانشان را به عهده گرفتند که شش ماه هم در این میدان بودند که مواجه با توطئه های داخلی و خارجی و یاران سست ایمان گشته و جنگ نظامی را ترک کردند و مورد سوم هم که همین نرمش عزتمند امام مجتبی (ع)بود که بعد از ده سال قیام بزرگ سید الشهدا (ع) و جنگ خونین کربلا را در پی داشت.

 هم از آیه شریفه سوره انفال هم از سنت مذکوره معصومین (ع)مشروعیت مذاکره با دشمن و در عین حال استکبار ستیزی مستفادست .پس این نرمشها برای مصالح عالیه اسلام و امت اسلامی با تصویب حاکم الهی صورت می گیرد و اینهمان تعبیر دقیق رهبر معظم انقلاب به عنوان نرمش قهرمانانه است که خط مشی راهبردی ایشان برای شروع مذاکرات هسته ای جمهوری اسلامی با دنیای استکبار و تایید مذاکره با دشمنان در چهار چوب خاص، توسط حاکم اسلامی زمان بودکه به آن مشروعیت بخشید که متاسفانه منتقدین مذاکرات، به این راهبرد دقیق اسلامی معظم له استناد نمی کنند . نرمش، کوتاه آمدن مقطعی در بعضی فروع می باشد و چون با حفظ ارزشها و پافشاری در اصول و ادامه مقابله و مخالفت با سیاستهای استکباری نظام سلطه همراه می باشد، قهرمانانه است که کاملا مبتنی بر ادله استدلال شده گذشته می باشد.همانگونه که این معنی درمذاکرات نسبتاطولانی قطعنامه 598بامجوزحضرت امام (رض) باپست ترین انسانهارخ داد

حال با این بررسی علمی و فقهی،مذاکرات هستهای ایران اسلامی که با حمایت و هدایتهای هوشمندانه ولی امرمسلمین شروع گردید( در آنجا که فرمودند:اگر این مذاکرات به نتیجه برسد چه بهتر و اگر نرسید دنیا منطق و حقانیت مارا می فهمد. و در ضمن همگان را به شناخت دشمن و بدعهدی های آنها توجه دادند) و با حفظ اصول و نرمش مقطعی در بعضی از فروع هسته ای به فرجام رسید، می توان گفت منطبق بر ادله و منابع اسلامی است و از اصول متـرقی و ضد ظلم و استکبارِ قرآن شریف و سنت معصومین (ع)که مذکورگشت،عدول و تخطی نشده است. مشروعیت این مذاکرات  و توافق برخاسته از آن، در عین حفظ سیاست ثابت قرآنیِ مخالفت و معارضه باظلم و استکبار و دفاع از مظلومین و حمایت قاطع از مقاومت اسلامی منطقه ،که بحمدالله بارها این رویکرد حتی در اوج مذاکرات و قبل از توافق، از سوی مسئولین محترم منجمله در سفرچندی قبل وزیر پرتلاش و شجاع امور خارجه به لبنان علیه دشمن صهیونیستی ابراز شد ، مشهودسـت. این  دو موضوع  در ادله اسلامی کاملا با هم قابل جمع است و منافاتی ندارد کما اینکه تحقـق هر دو مطلب در کشور و پی گیری سیاستهای آنها را ملاحظه می کنیم و لذا با وجود اینکه در یک موضوعی بنام هسته ای بنا بر مصالح ومنافع ملی با آنها توافق شده اما به هیچ وجه این به معنای سازش، دوستی و صلح نیست و مادامیکه خوی استکباری و شیطنت آنها بخصوص آمریکا وجود داشته باشد که عادتاهم تغییرنمی کند مبارزه اعتقادی و معارضه سیاسی و پشتیبانی و تقویت جبهه مقاومت و گفتن مرگ بر سردمداران ظلم و فساد آمریکا و اسرائیل طبق منطق قرآن باقی خواهد ماند مگر به قول حضرت امام (ره)آمریکا آدم شود.

قرآن شریف در چند جا به صراحت مرگ و هلاکت را برای کفار ظالم و ستمکار، فرموده:«قتل الانسان ما اکفره» مرگ بر انسان ظالم که چقدر کفور و جائر است سوره عبس آیه 17 در جایی دیگر قوم اخدود را که موحدین زمان خود را همراه پیامبرشان به شدت مورد آزار و قتل قرار دادند ، نفرین می فرماید و مرگ را برای آنان خواهان است «قتل اصحاب الاخدود» بروج آیه 4 و نیز در سوره ال عمران ایه 119 و سوره محمد(ص)آیه 8 و آیات متعدد دیگر چه با صراحت چه با ملازمه و با کنایه هلاکت ونابودی را برای ظالمینِ به بشریت و مظلومینمقرر فرموده و این فرمایشات خدای تعالی،دلیل و حجتِ قیام با شکوه ملت مبارز ایران علیه ظلم و استبداد و نیزریشه شعارهای ضد استکباری این مردم در این سالها چه در راهپیمائیها و چه در بعد از نمازها در مساجد به عنوان تعقیبات بوده که این طلب مرگ و هلاکت بعد از نماز برای ظالمین، سیره  معصومینی مانند حضرت علی (ع) ،امام سجاد(ع) و امام صادق (ع)نیز بوده است.

در صدر این نوشتار اشاره ای به افراط و تفریط بعضی نسبت به مذاکرات هسته ای گردید که مناسب است با عنایت به تبیین علمی و شرعی مذاکرهبا دشمن و نیز لزوم استکبار ستیزیمسلمین،مطالبی نسبت باین دو جریان بعنوان نتیجه گیری از بحث و روشن شدن اذهان به دور از حب و بغضهای جناحی و حزبی ،طلبا لمرضات الله بیان گردد.با توجه به ادله متقن و متعدد قرآنی و روائی که بصراحت اصل مسلم و غیر قابل تغییرِاستکبار ستیزی از آنها مشهود است،اعتقاد و عملکرد گروهی (البته نه از مسئولین نظام )در جرائد و…که از این مذاکرات احساس دوستی و نزدیکی و بعد از انجام توافق، سازش و صلح با استکبار خصوصا دولت آمریکا نموده و اینکه شعار مرگ بر آمریکا حذف گردد ومتاسفانه دچار نوعی ذوق زدگی جهت دوستی وارتباط باآنها شده بودند،مردود و مخالف عقل و شرع است چگونه می توان چنین رویکردی داشت در حالیکه آیات قرآن کریم بارهاو بارها ما مسلمین را از اعتماد و دوستی با دشمنان نهی کرده ومرتکبین آنرا داخل آنها و از ظالمین شمرده است؟! آیا عقل سلیم وشرع قویم تایید می نماید؛ آمریکا با آن سابقه زشت و خیانتبار و ظلم های بی وقفه علیه ماوسایر ملتهای بخصوص مسلمان،مورد دوستی و رفاقت قرار گیرد؟قرآن می فرماید:«ها انتم اولاء تحبونهم و لا یحبونکم …»آیه 118 و 119 آل عمران «شما مومنین غیر خودیها از دشمنانتان را دوست خود نگیرید آنها همیشه بدی شما را خواهانند دشمنی با شما از گفتارشان پدیدار استو دشمنی و کینه ای که در قلوبشان علیه شما مخفی می کنند بزرگتر و بدتر است(حال با این وضعیت)شما آنها را دوست داشته باشید آنها شمارا دشمن بدارند؟!!این ذلت مسلمین است که متاسفانه اکثر دولتهای کشورهای مسلمان گرفتار آن هستند.

 به این گروه مشفقانه می گوئیم شما مسلمانید و طبعا تابع قرآن و عقل ؛این رویه خلاف معارف دینی را اصلاح کنید رفاقت و دلدادگی به دشمنان خدا موجب دوری از حضرت حق جل جلاله گشته و ذلت دنیا و آخرت را بدنبال دارد .ملت مومن و انقلابی، رهبر هوشیار و تیز بین و نیز دولت و مسئولین نظام ،متحد و یک صدا علیه ظلم و بیداد و زیاده خواهی استکبار جهانی ایستاده اند و اجازه نخواهند داد این راه و رسم انبیاء الهی و اولیاءحق و شهداء، تعطیل گردد و دشمن حتی توهم نفوذ و تسلط بر این کشور را بنماید.

از طرف دیگر گروهی که در مقابل نظر اول با اعتقاد صحیحِ مبارزه با استکبار ،طریق افراط را پیموده و این مذاکرات را خیانت و افراد مذاکره کننده را خائن نامیدند ،از مسیر عقل و ادله شرعیِ مذکور در این مقاله،خارج شدند آیا کسانیکه خود را مطیع خاص رهبری می دانند علی رغم جواز شرعی و عقلی این مذاکرات و نیز پشتیبانی و تایید چندین باره مقام معظم رهبری از تیم مذاکره کننده با تعبیر های مختلفی چون «اینها فرزندان انقلاب و نظام هستند اینها را سازشکار نخوانید،اینها شبانه روز زحمت می کشند عرق می ریزند…» و نیز وقتی که هجمه بمذاکره کنندگان بیشتر شده بود، در دیدار مسئولان نظام در ماه مبارک رمضانِ گذشته با صراحت فرمودند«همه بدانند من این آقایان مذاکره کننده را امین می دانم ،شجاع می دانم غیور ومتدین می دانم »و نیز در دیدار عید فطر از ایشان دفاعی بالاتر فرمودندکه اینها در مذاکرات بعضا برخوردانقلابی هم داشته اند (که نوعا اینگونه برخوردها در ملاقاتهای دیپلماتیک مرسوم نیست)و در عین حال همگان چه مسئولین و چه مردم را از مکر و نقشه ها و بد عهدیهای دشمنا ن برحذر داشتند که بحمدا… این هشدارها رعایت هم گردیدو در نامه اخیرشان هم در تایید نهایی برجام،مذاکره کنندگان ونیز منتقدان منصف و صادق (نه تخریبی وسیاسی)را ماجور قطعی عند الله  دانسته و تاکید فرمودندکه تا حد توان و قدرت،وظیفه اشان را انجام دادند.آیا روا بود بعضی از این آقایان که دارای تریبون و قدرت هم هستند چه در مجلس و چه در مجامع و سخنرانیها در طول 2 سال مذاکرات حرفهای تحریک آمیز و بعضا کینه ورزانه و تهمت به فرزندان خانواده بزرگ انقلاب و سخت کوش جبهه دیپلماسی بزنند؟فرق بین نقد علمی و منصفانه که مشروع است با تخریب و توهین شناخته می شود اینگونه امور،زیبنده عنوان اصولگرا که بمعنای رعایت تمام اصول و ارزشهای اسلامی و انسانی است، نمی باشد.مباد مصداق کلام امام سجاد(ع)در صلوات شعبانیه باشیم که فرمود: «المتقدم لهم مارق»کسانیکه جلوتر و تندتر از اهل بیت (ع)و ولایت بروند از مسیر حق خارج می شوند کما اینکه در مورد گروه اول هم که عقب ماندگان از حق و شاخص آن می باشند فرمود:«والمتاخر عنهم زاهق»جاماندگان و عقب افتادگان از ولایتِحق،نابود می شوند یک نمونه از کم لطفیها وبداخلاقیها در مورد دست دادن وزیر محترم امورخارجه کشورمان جناب آقای دکتر ظریف با رئیس جمهور متکبر آمریکا بود که بجای تشکر از زحمات طاقت فرسای ایشان و همکارانشان در جریان مذاکرات،در بعضی از سخنرانیها و جرائد، جو بدی علیه ایشان براه انداختندکه خلاف انصاف و مروت بود .مناسب است به پاس قدر شناسی از تلاشها و مجاهدت دیپلماسی ایشان و همراهانشان جواب علمی به آن داده شود.اولا: خود وزیر محترم خارجه بصراحت قضیه برخورد با رئیس جمهور آمریکا را تصادفی و بدون برنامه ریزی دانسته و ظاهر کلام مومن گذشته از عنوان وزیری جمهوری اسلامی ،حجت است و شرعا تا با دلیل قطعی ، خلاف آن ثابت نشود، هیچکس حق ندارد حمل بر کذب کند و الا تهمت استو مستحق تعزیر.ثانیا: او برای دست دادن با وزیر امور خارجه ما اقدام کرده و ایشان هم طبق قاعده ادب اسلامی عقلائی و عرفی دست داده اندو منع شرعی از آن نداریم ثالثا :دست دادنی که نماد سازش و رفاقت و بدتر،ذلت نسبت بدشمن باشد که قبلا بشکل بیعت اختیاری انجام می شد عقلا مذموم و قبیح ونیز شرعا حرام و از بزرگترین گناهان کبیره است و لذا سید الشهداءاباعبدا…الحسین (ع)می فرماید:ولااعطی بیدیّ اعطاءالذلیل «هرگز دست ذلیلانه و سازش مدارانه به یزید نمی دهم»اما دست دادنی که صرفا یکی از آداب ملاقات حضوریِ نوع انسانها در عین مخالفت اعتقادی با یکدیگر می باشد، از نوع مذموم نیست و مورد پیش آمده در سازمان ملل قطعا از نوع دوم می باشد و لذا آیت ا…العظمی جوادی آملی دست دادن ایشان را از آداب اسلامی و انسانی دانستند ونیز بعضی سند دست دادن امام حسین (ع)با عمر سعدهنگام ملاقات در کربلا را منتشر کردند که شاهد برمدعاست.

ظاهرا دست دادن مکرر دکتر ولایتی برادر عزیز و انقلابی با مسئولین خون ریز و سفاک وقت عراق در جریان مذاکرات قطعنامه بعنوان یک امر طبیعی و عرفی ،آنهم درجلسات از پیش تعیین شده نه اتفاقی،فراموش شده که آن زمان از این اعتراضات خبری نبود.چرا امثال این مطلبی را که جوابهای روشنی دارد دستمایه اختلاف و تحریک جامعه و وسیله کوبیدن فرزندان انقلاب می کنیم؟مگر فرمایش رهبری معظم را نشنیدیم که فرمودند :دشمن اصلی را بشناسید نیروهای داخل نظام را دشمن ندانید(نقل بضمنون)که هر دو گروه سیاسی مخاطب آنند. برادران ؛ ای کسانیکه بسیاری از شما اهل دیانت و جوش و خروش انقلابی هستید و نیز آقایان گروه اول؛ در پایان این تجربه خاص و امتحان گونه مذاکرات بیاییم در عملکرد خود یک بازبینی داشته باشیم نکند در اظهار نظرها هوای نفس و کوبیدن و از صحنه خارج کردن رقیب حزبی و جناحی، ملاک باشد که طبعا اینگونه موضع گیری ها و بیانات برای خدا نخواهد بود و کاریکه برای خدا نباشد بی ارزش بوده و به سامان نمی رسد و در روز سخت قیامت «یوم لا ینفع مال ولابنون» (روزیکه نه مال به درد انسان می خورد نه قوم و قبیله و نه فرزند و قدرت)پشیمانی سختی به دنبال خواهد داشت که هیچ جای جبران نیست. این دوروز دنیا نمی ارزد که انسان با بندگان مسلمان و ای بسا با داعیه خاص دینداری برخوردهای تند و توهین آمیز داشته باشد. چقدر بجاست که هر دو گروه با قلب سلیم و به دور ازدلدادگی های گروهی و حزبی ، به قران و سنت معصومین (ع)که ادله شرعی ما هستند، رجوع نموده و به استکبار ستیزی و مشروعیت مذاکره با دشمن با عنایت به توضیحات گذشته رهنمون گردند خداوند تبارک و تعالی همه ما را به وظایف فردی و اجتماعی خود انطورکه مرضی اوست عالم وعامل بفرماید و رحمت وعلو درجه  برای امام بزرگوار ما و شهدای گرانقدر انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی عنایت فرماید و طول عمر به رهبر معظم انقلاب همراه با عزت و نفوذ کلمه مرحمت فرماید . و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته

محمد حسین محسنی گرکانی     مدرس حوزه علمیه و دانشگاه